بعد از لوران بلان و وینچنزو مونتلا که بهنوعی گزینههای انحرافی و غیرقابل دسترس محسوب میشدند، حالا دو نام جدید رونمایی شدهاند که برخلاف گزینههای رویایی قبلی، بهنظر سهلالوصلتر و در دسترستر هستند؛ نامهایی که تصور آنها روی نیمکت تیم ملی ایران یک رویای غیرقابل تعبیر نیست و میتوان به آن دل بست. هروه رنار و فلیکس سانچس دو گزینه جدید برای نیمکت تیم ملی ایران هستند؛ دو نام با کارنامه و اعتبار قابل توجه و درخور اعتنا که میتوان آنها را با هر معیاری یک گزینه موجه و قابل قبول دانست؛ دو مربی با دو سبک و دو ایده متفاوت که هر کدام از آنها مسیری مجزا را پیش روی فوتبال ایران قرار میدهد.
هروه رنار فرانسوی را از جامجهانی میشناسیم. مردی که تیمش در روسیه و در گروهی که ایران قرار داشت، به شهادت همه بهترین و جذابترین بازیها را ارائه داد اما به غایت بدشانس بود. تیمی که پرتغال و اسپانیا مدعی را جان به لب کرد و در نخستین بازی نیز تنها مغلوب خوششانسی ما شد و از خودی خورد. رنار در قاره سیاه یک مربی موفق و معتبر است؛ کسی که در زامبیا و مراکش کارهای بزرگی کرده؛ از قهرمانی آفریقا گرفته تا صعود به جامجهانی بعد از نزدیک به چهار دهه. او یک مربی متخصص در عرصه ملی است که بیش از آنکه در حوزه باشگاهی موفق باشد، در عرصه ملی توفیق داشته؛ مربی که تفکرات تهاجمی نیز یکی از آپشنهای وی محسوب میشود و میتواند برای فوتبال ما که 8 سال تمام در انگارههای تدافعی کیروش محبوس شده بود، یک گزینه هیجانانگیز و انتخاب ایدهآل لقب بگیرد.
گزینه دوم فلیکس سانچس اسپانیایی است؛ مردی برخاسته از مکتب لاماسیا که فوتبال مدرن و تیکی تاکا در سلولهای خاکستریاش نهادینه شده و با همین انگاره از قطر درجه 2، تیم باکیفیت و فوقالعادهای ساخته که با شایستگی تاج قهرمانی را بر سر بگذارد. دستاورد سانچس در سرزمین عنابیها بهراستی حیرتانگیز است؛ مردی که از کاه، کوه موفقیت ساخته و پلهپله قطریها را به قله رسانده؛ از تیم نوجوانان و جوانان گرفته تا امید و حالا بزرگسال. سانچس یک مربی مولف است، از آن دست مربیانی که عادت به ساختن دارد و امضای خود را پای تیمش میگذارد. مردی که فوتبال تاکتیکی با محوریت تیکی تاکا را در تیمش سرمشق میکند و البته با فوتبال آسیا کاملا آشناست؛ مولفههایی که برای فوتبال تشنه و احساسی ما مثل یک اکسیر شفابخش است، اما فراموش نکنید که کل کارنامه درخشان او تنها در قطر شکل گرفته و تجربه خاص دیگری ندارد.
هر کدام از دو گزینه، مربیان قابل اعتنا و جذابی محسوب میشوند و برای فوتبال ایران یک انتخاب اصولی و منطقی بهشمار میآیند اما سبک متفاوت این دو کلید این انتخاب است؛ اینکه به دنبال یک مربی اصولگرا، با دیسیپلین و کاریزماتیک هستیم یا یک مربی مولف، سازنده و متفکر. پاسخ به این پرسش کلیدی میتواند نقشه راه فوتبال ایران را برای 4 سال آینده ترسیم کند.