فدراسیون فوتبال اما بعد از انتشار این حرفها چنین ممنوعیتی را تکذیب کرد، در حالیکه سایت خانه ملت این جملات را از زبان تاج منتشر کرده بود. فارغ از اینکه چنین ایدهای جدی یا گذرا طرح شده و قابل اجراست یا نه، ببینیم ایدههایی از این دست چه معنایی دارند و آیا گرههای اصلی فوتبال در ایران را باز میکنند؟
بحرانهای اقتصادی فراگیر حالا در فوتبال چنین نمودی دارد اما آیا فدراسیون فوتبال یا وزارت ورزش به راه حلهایی برای مبارزه با بحران اقتصادی میرسند؟ ناخودآگاه یاد طرح تعیین سقف قرارداد با بازیکنان زنده میشود، آن طرح شکست خورده که هرگز نتوانست قیمت بازیکن را کنترل کند و بازار نقل و انتقالات را آشفتهتر کرد. مساله فوتبال ایران با این ایدهها حل نمیشود. برای صاحبان این ایدهها که به مشکلات بنیادین فوتبال دولتی بیتوجهاند، جملهای از کارلوس کیروش را یادآوری کنیم: «این فوتبال تا چند سال دیگر روی سر شما خراب میشود.»
این جمله هزار معنا دارد، در هزار بحث و مساله مصداق دارد. یک مصداقش را در بازار نقل و انتقالات پیدا کنیم، در باشگاههایی که ساختمان اندیشه و تفکرشان فروریخته، باشگاههای ورشکسته که یک قدم از راه شکست و بیهودگی پا پس نمیکشند.
فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ تماشاگران این آوارند. برای تغییر راه حرف میزنند اما همه چیز در حد یک حرف باقی میماند. یک قدم بیشتر و پیشتر از حرف برداشته نمیشود. نقل و انتقالات فرا رسیده و تیمهای بدهکار و ورشکسته همچنان تیمهای چند ده میلیاردی میبندند و برای پرداخت این قراردادها ملالی ندارند. مدیران باشگاهها در رویای کوچک برنده بودن در بازار نقل و انتقالات، بعد از قراردادهای گزاف عکس یادگاری را روی کانال تلگرام باشگاه میفرستند، با لبخندهایی که حیرتآور است. از خرید و ارقام گزاف دست نمیکشید؟ این بازیکنانی که یک میلیارد و بیشتر طلب میکنند، قیمت جهانیشان چند است؟
داستان بازیکنان فوتبال در ایران را از زاویهای دیگر هم باید دید. بازیکنان فوتبال در ایران پیش از آنکه مطالبات خود را از باشگاهها دریافت کنند، باید مالیات قرارداد خود را بپردازند. بسیاری از بازیکنان از دو یا سه فصل پیش همچنان از باشگاههای پیشین خود طلبکارند اما مالیات قراردادشان را پرداخت کردهاند و در آینده نیز بعید است که به این آسانیها به مطالبات خود برسند.
باشگاههای بیتعهد اما بدون آنکه مسائل اقتصادی خود را حل کنند، در نقل و انتقالات قراردادهای چند صد میلیونی و چند میلیاردی میبندند. بازیکنانی که موقعیتهایی ممتاز در فوتبال ایران دارند، اغلب به پول خود میرسند و قراردادهای میلیاردی خود را دریافت میکنند اما بسیاری از بازیکنان متوسط در فوتبال ایران همیشه گرفتار بحرانهای اقتصادی فوتبال هستند و قراردادهای چند صد میلیونیشان فقط در حرف منعقد شده و در عمل خبری از این پولها نیست. جامعه اما همه بازیکنان فوتبال را متمول و زیادهخواه میشناسد.
فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ هیچ واکنشی در مقابل تیمهای بدهکار ندارند و با مدیران بیتعهد این باشگاهها سازگارند و تهدید باشگاههای بدهکار فقط در مصاحبهها و در اخبار خبرگزاریها کاربرد دارد. از میان تیمهای بدهکار فقط آنها که از سوی فیفا دچار محرومیت از پنجره نقل و انتقالات شدند، عاقبتی از بلبشوی مدیریت خود دیدهاند. بقیه چون شاکیان داخلی دارند و همیشه از فدراسیون فوتبال ایران مماشات دیدهاند، راه خود را میروند و هیچ تغییری در این روند ویرانگر نمیدهند.
بزرگترین تیمهای لیگبرتر حتی به خودشان نیز بدهکارند. تیمی که درآمدهای آیندهاش از حامیان مالی را پیشخور میکند، یعنی به فردای خود نیز بدهکار شده است، مثل استقلال و پرسپولیس.
فدراسیون، همان فدراسیونی که سرمربی تیمملی و متخصصترین چهرهاش از خراب شدن سقف فوتبال خبر داده، برخوردهایش با این بحران از زمین تا آسمان با آنچه فیفا انجام میدهد، فاصله دارد. محرومیت و ممنوعیت تیمهای بدهکار فلسفه دارد اما فدراسیون درک درستی از این فلسفه ندارد. میسازد و مراعات میکند تا ساختمان فوتبال با بدترین مهندسی بالا برود. سرآخر هم اگر یک ایده رو کنند، در خود نشانههای ریاضت اقتصادی دارد اما در واقع هیچ گرهای از فوتبال باز نمیکند.
این گرههای پیچیده باشگاهداری در فوتبال ایران البته به دست فدراسیون هم بازشدنی نیست. تا روزی که مخلوط عجیب فوتبال حرفهای و دولتی را به خورد مخاطب فوتبال میدهند، باید هر بار ایدهای هم پیدا کنند و دستور و توصیهای بکنند که چه کنیم و چه نکنیم. فوتبال خصوصی اما یک بار و یک جمله از این توصیهها را نمیخواهد، چون خودش تصمیم میگیرد که چگونه خود را اداره کند. باشگاه خصوصی شاید به سطحی از تمول برسد که مربی ده میلیون دلاری استخدام کند و شاید هم حتی به امیر قلعهنویی ۵۰ میلیون پیشنهاد دهد. این بستگی به بازاری دارد که برای خود میسازد و درآمدهایی که خلق میکند و البته نقش ستارهها در آن بازار. فوتبال خصوصی واقعی تنها راه به نمایش گذاشتن یک فوتبال واقعی است. فوتبال باید از مالکیتهای دولتی رها شود و البته به چنگ سرمایهگذارهایی که یک نفرشان حکم ۲۰ سال حبس گرفته، نیفتد. نه باشگاه دولتی ابایی از ولخرجی دارد و نه باشگاههایی که سرانجام مالکشان سر از پروندههای پولشویی و اختلاس درمیآورند. تصمیمها و ایدههایی شبیه همین ممنوعیتهای تکذیب شده برای حضور مربی و بازیکن جدید خارجی هم گوشهای از این مساله پیچیده است. نه میخواهد چیزی را حل کند و نه میتواند حل کند. حرفهایی است برای گفتن و شنیدن و تکذیب شدن یا اجرایی شدن مثل طرح سقف قرارداد. در هر حالتی بیحاصل و خالی از معنا.