چنین رویکردی، از سرفصلهای اساسی تمایز بین مربیان حرفهای و آماتور به شمار میآید. ماجرای اعتراض قائدی به نیمکتنشینی و به زمین کوبیدن پیراهن استقلال، دور از چشم رسانهها در رختکن رخ داده بود و میتوانست مسکوت و مکتوم باقی بماند، اما شفر موضوع را علنی کرد و نیمار خودخوانده استقلالیها را به طور موقت از تمرینات کنار گذاشت.
حالا بعد از این اتفاق میتوان یک سوال مهم را جدیتر از هر زمان دیگری مطرح کرد؛ اینکه واقعا چرا برقراری انضباط و دیسیپلین اینقدر برای مربیان ایرانی کار سختی است و اغلب اوقات فقط از سوی مربیان درست و حسابی و رزومهدار خارجی شاهد اتخاذ چنین تصمیماتی هستیم؟ وینفرد شفر که به هر حال کارنامه بدی ندارد، هنوز نیامده بزرگترین وجه تشابهاش را با امثال برانکو و کیروش به نمایش گذاشت. او در حالی گوش ستاره تکنیکی تیمش را پیچاند که هواداران علاقه خاصی به قائدی دارند و در طول بازی با فولاد هم شفر را برای به میدان فرستادن این بازیکن تحت فشار گذاشته بودند. با این حال انضباط و هویت تیمی از هر چیز دیگری مهمتر است. کیروش هم وقتی در آستانه سه دیدار پایانی مقدماتی جامجهانی در دوره قبلی مهدی رحمتی را کنار گذاشت و با رحمان احمدی به مصاف قرعه مرگ و زندگی رفت، همین فکر را میکرد، درست مثل برانکو ایوانکوویچ که شب بازی با الوحده امارات رامین رضاییان و علی علیپور را به تهران برگرداند و یا کامیابینیا را دو بازی متوالی روی نیمکت نشاند تا این بازیکن تاوان اعتصاب یکنفرهاش را بپردازد. راستی اما چند سال است نمونهای شبیه این مدل رفتاری از مربیان داخلی ندیدهایم؟ بر اساس بدعتی که علیرضا منصوریان گذاشت، تمرینات استقلال ماهها پشت درهای بسته برگزار میشد و فقط خدا میداند چند نمونه از این حوادث در آن زمان رخ داد که همانجا در خلوت و خفا باقی ماند؛ بدون هیاهو و بدون برخورد! آنچه گاهی به رسانهها درز میکرد مثلا خبری شبیه این بود که مهدی رحمتی در دوران اختلافش با کادرفنی از حضور در رختکن خودداری میکرد و برای تعویض لباس در تمرینات، به فضای کنار اتومبیلش پناه میبرد. حالا فکرش را بکنید یک درصد چنین اتفاقی در دوران شفر رخ بدهد؛ به راستی واکنش او چه خواهد بود؟ طعنهآمیز است، اما برخورد مقتدرانه مربی آلمانی با ستاره تیمش درست در هفتهای رخ داد که دو بازیکن تراکتورسازی بعد از چاقوکشی در رختکن و ضربوجرح هم در ترکیب ثابت تیمشان به میدان رفتند. یعنی اگر رسانهها داستان را لو نمیدادند و کمیته اخلاق حکم محرومیت موقت آنها را نمیزد، از نظر آقای گلمحمدی نه خانی آمده بود و نه خانی رفته بود! ظاهرا یحیی هر آنچه از «اقتدار» میدانست را فقط در دوران هدایت پرسپولیس شامل حال مهدی مهدویکیا کرد؛ یکی از محجوبترین ستارههای تاریخ این فوتبال که همان روزها هم از کل تیم بهتر بود، اما بیخود و بیجهت آنقدر روی سکو نشست که یک شب از رنج این تبعید بیدلیل، بغضش در تلویزیون ترکید و سیلاب اشک راه انداخت.