مردی که در این 4 فصل و شش هفتهای که سکان هدایت سرخها را در دست گرفته، همواره کوشیده در بخش تصمیمگیریهای تیمی و انفرادی بهترین عملکرد ممکن را داشته باشد. گرچه برانکو نیز در طول این سالها نقصهایی هم داشته که از آن جمله باید به رفتارهای پرخاشگرانهاش بعد از برخی بازیها اشاره کرد؛ رفتارهایی که اساسا با چهره او در تضاد بود اما به طور کلی اساس موفقیتهای پی در پی پروفسور از همین نقطه مهم نشأت میگیرد وگرنه تغییرات پیرامونش چه در حوزه مدیریتی و چه در زمان نقل و انتقالات نیز کم نبوده و این تحولات میتوانست بهانهای برای توجیه ناکامیهای احتمالیاش باشد.
به این اسامی بنگرید: وحید امیری، مهدی طارمی، رامین رضاییان، صادق محرمی و محسن مسلمان. اینها دانه درشتهایی بودند که در زمان مربیگری او از پرسپولیس رفتند و در کنار آنها نیز جدا شدههای کم نام و نشانتر اندک نبودهاند. برای اینکه به زوایای مربیگری برانکو بیشتر پی ببریم کافی است به فصل پر فروغ این تیم در لیگ قهرمانان آسیا بنگریم. اوج موفقیتها درست در زمانی رقم میخورد که پرسپولیس علاوه بر از دست دادن ستارههایش از نقل و انتقالات نیز محروم است. آن فصل برانکو دلایل کافی برای رقم زدن ناکامیهای پی در پی را در دست داشت اما روحیه سیریناپذیری، او را به سمت موفقیتهایی تازه سوق داد که نمونهاش در فوتبال ایران انگشتشمار است.
علاوه بر آن نباید از این مهم غافل بود که با عقبه پربارش در فوتبال ایران همواره با یک اعتماد عمومی از سوی هواداران و پیشکسوتان تیمش مواجه بود و هر فصل نیز این اعتماد به واسطه موفقیتها بیشتر شد. مرد کروات از زمان ورود به دایره مربیگری پرسپولیس تا امروز هرگز مخالفانی نداشته و غالب پیشکسوتان این باشگاه او را انتخاب مناسبی میدانند و همواره حمایتش میکنند. امتیازی که در سالهای اخیر هیچگاه در اردوگاه آبی دیده نشد و رقیب سنتی سرخها هرگز از این مزیتها بهره نبرد.
استقلال علاوه بر آنکه پی در پی مدیرانی ناوارد را در رأس امور خود دید، هرگز از داشتن مربیانی با این ویژگی بهره نبرد تا جامی که آخرین بار، فصل دوازدهم به چنگ آورده بود را دوباره تصاحب کند. در هفتههای اخیر کوششهایی شد تا علت ناکامی استقلال به مسائل داوری کشانده شود اما پرواضح است که استقلال بنای موفقیت خود را از سالها پیش تا همین فصل هجدهم، کج نهاده وگرنه استقلال نیز قادر بود با وجود تحولات پی در پی در بخش مدیریتی لااقل یک بار دیگر جام قهرمانی لیگ برتر را به چنگ آورد.
مسأله استقلال در واقع همین فقدان برخورداری از مربی کاریزماتیک و معتمد است. عنصری شبیه به برانکو ایوانکوویچ که از تجربه و مقبولیت کافی بهرهمند باشد. در این سالها نه پرویز مظلومی، نه علیرضا منصوریان و نه وینفرد شفر به رغم حمایتهای کافی و گاها ظاهری، عناصر آنچنان نافذی میان هواداران استقلال نبودند و میان پیشکسوتان این باشگاه نیز بر سر تأیید توانایی این اسامی نیز اختلافنظرهای بسیاری بود که به صفحات روزنامهها نیز کشیده شد.
حال اینکه مجیدی بیتجربه اساسا در این دایره محلی از اعراب ندارد و کاملا روشن است که فرهاد نیز برای رساندن استقلال به موفقیت و تصاحب جام راه طول و درازی پیش رو دارد و بعید است که او در فاصله زمانی کوتاهی بتواند به این مهم جامه عمل بپوشاند و این فقدان چند ساله و منزجر کننده را از یادها دور کند.
تفاوت میان پرسپولیس و استقلال 4 فصل اخیر در واقع از همین نقطه نشأت میگیرد؛ نیمکت مربیگری، مرکز تصمیمگیریها. نه در زمین بازی. استقلال در حقیقت به یک سرمربی در حد برانکو، با ویژگیها و روش رفتاری او نیاز دارد تا شاید فصل آتی بتواند رقیب جدیتری برای سرخها باشد وگرنه انتخابی جز این آبیها را همچنان از رسیدن به جام محروم خواهد گذاشت و ناکامی آنها را تمدید خواهد کرد.
فراموش نکنیم گره پرسپولیس زمانی باز شد که شخصی به درستی تصمیم گرفت برانکو سکان هدایت این تیم را به دست بگیرد و همان شخص یا اشخاص در مواجهه با استقلال هرگز تصمیمهای مناسبی اتخاذ نکردهاند، حال میخواهد نامش مدیرعامل باشگاه باشد، هیات مدیره یا بالاتر.