زمانی که علیرضا مورد استعدادیابی قرار گرفت و از داماش گیلان به داماش تهران آمد، مدت کوتاهی را دور از خانواده و همراه دوستانش سپری کرد و همین موضوع باعث شد برای سفر به اروپا و دوری از خانواده بتواند بهتر تصمیمگیری کند. انتقال آسانی نبود، اما سرانجام با یکی، دو ماه مذاکره و رایزنی علیرضا به نایمخن پیوست. همیشه این انتقالها را مثل پلهای باریک و پهن و کوتاه و بلند پیش روی بازیکنان میبینم و بهنظرم انتخاب اولین پل برای علیرضا مشکلترین انتخاب بود چون باید از روی این پل به یک دنیای دیگر در اروپا میرسید. علیرضا خیلی زود زبان انگلیسی و سپس هلندی را فرا گرفت و امروز مسلط به زبان بینالمللی است. این نشاندهنده اراده وانگیزه علیرضا بود و نشان داد که میخواهد پیشرفت کند. خیلی سریع در نایمخن جا افتاده و خیلی زود با فرهنگ هلند خو گرفته از همه مهمتر به سرعت وارد قلب مردم این شهر شد. در سال دوم که با نایمخن قهرمان زیرگروه شد، شکی در انتقالش به لیگ برتر هلند نبود و همان زمان هم سه تیم خوب اروپایی او را میخواستند اما شرایط ایجاب میکرد آلکمار را انتخاب کند؛ پل دوم مناسب.
خیلیها فکر میکردند قدم بعدی علیرضا باید تیمهایی مانند ناپولی، منچستریونایتد یا سیتی باشد در حالی که فراموش کرده بودند تازه در سنی قرار دارد که میتواند خودش انتخاب کند و در مسیر پیشرفت قرار بگیرد. در انتخاب بعدی باید پل بعد از آن را هم در نظر میگرفت. اولویت بعدی این بود که در یک لیگ معتبر و بزرگ دنیای فوتبال بازی کند. اسم بزرگ مهم نبود بلکه مهم این بود که او در یک لیگ بزرگ بازی کرده و به هدفش برسد و این به آن معناست که برایتون خانه آخر علی نیست. این انتخاب نشاندهنده هدف اوست و کسی که هدفمند زندگی میکند باید درست انتخاب کند.