،جباری، استقلال را به پلیمیکر معتاد کرد. برای جانشیناش دلارهای زیادی خرج کردند و آخرش هیچ بازی سازی در حد او پیدا نشد. مجتبی متخصص قراردادهای یکساله بود. ناز کرد و ناز کشیدند و قدمش روی چشم استقلالیها بود اما ستاره هرگز حاضر نشد زبان سرخش را کنترل کند. مجتبی تقریبا غیر از صمد علیه تمام مربیان استقلال مصاحبه کرد. حتی فیروز کریمی که میگفت بهترین مربی ایرانی بود.
حرفهای بیراهه ی هم نزد. کلماتش بوی آرمان و اصول میداد اما همهی آن ماجراجوییها تبدیل به عاملی شده بود که منصوریان دستش برای آبی پوش کردن او بلرزد.
منصوریان شماره هشت را نمیخواست، شاید با خودش فکر کرده که مجتبی باید روی نیمکت باشد و همین شاید اتمسفر تیمش را خراب کند. اما آن بالا، روی سکوها، مردمی که با ارسال پیامک خرج باشگاه محبوبشان را میدهند و سند و سهامی هم در اختیارشان نیست، توقع داشتند که او را در سال های پایانی بازی اش دوباره در پیراهن استقلال ببینند.
این امر منصوریان را نه تنها مجبور به خرید جباری کرد بلکه در دیدار با استقلال خوزستان او را وادار کرد که با فشار هواداران زیدان آسیا را به زمین مسابقه بفرستد تا ثابت شود منصوریان خودش میداند جباری از او بزرگ تر است